بمونه از یه تصمیم بزرگ و سخت

امشب هم یه شب سخته یا شایدم شروع شبایی راحت

نمیدونم

فقط میدونم امشب رو مطمینم به سختی میتونم بگذرونم

یه تصمیم بزرگ در برابر چیزی که خیلی دوسش دارم

اما هستن چیزایی که خیلی بیشتر از این دوسشون دارم

برای همین هم ناراحتم هم حس میکنم نباید باشم

اما بازم اومدم پیش خودت تا حرف دلمو بنویسم

و بمونه به یادگار از روزای سخت

یه شبایی تا صب با مهرداد بیدار میموندیم و تلاش میکردیم

یکیمون سرکار و یکیمون تو خونه

برای همچنین روزی

اما امشب حس میکنم تمام تلاش هامون حیف شد

تمام استرس هایی که کشیدیم

تمام زخم زبون هایی  که شنیدیم

حس میکنم روزایی که قلبمون رو در برابر این مشکلات

به زور نکه داشتیم تا ترک نخوره

امشب ترک خورد

ولی بازم تو این قصه ما بردیم

مخصوصا من 

چون هم خدارو دارم هم مهرداد

همین برای اینکه از فردا خوشحال باشم کافیه

میدونی یه جاهایی میدونی هیچ کس نیست کمکت کنه

هیچ کس نخواست

هیچ کس نبود

و تمام کمک هایی که خودت هم به خودت کردی یه جا ریخت 

اما مطمینم فردا صب پر قدرت تر از همیشه بیدار میشیم

و راه جدیدی که قراره قشنگتر باشه رو بریم♥️



ترس از دست دادن روزهای کودکی

همیشه اینجا حالمو خوب میکنه

هر وقت از هرجای دنیا ،از ملت و دولت رونده بشم فقط اینجا میتونه حالمو خوب کنه

نمیدونم شاید چون همیشه حالم خوبه ،اینجا، کم میام

اما بازم دلیل نمیشه که بگم فراموشت کردم

تو بهترین دوست منی روزهای کودکی

البته بعد از مهرداد

اونو خیلی دوست دارم ازم دلگیر نشو لطفا

اینجا موقعی حالمو خوب میکنه که مهرداد یا گرفتار باشه یا خواب باشه و نتونه حالمو خوب کنه

اینجا برام عین معجزه هست

من معجزه رو با چشمام دیدم

نمیدونم  سر ما و این ملت چی قراره بیاد

اما میدونم دیگه نمیتونم بگم میگذره

روزهای کودکی قشنگم فک کنم باز همه بیان سمت خودت

چون همه جارو بستن روی این مردم

خداکنه فقط تورو ازم نگیرن

دلم خیلی برات تنگ شده

کاش بچها همه اینجا بودن و  کلی کیف میکردیم از متن هاشون

اما حیف ک دیگه نمیان

دوست دارم 

از طرف گبیل در یه شب سخت

تنهایی

گاهی با وجود تمام آدمهای اطرافت بازم تنهایی

.

نمیدونم من که خیلی تنهام

حتی کسی نیست که بتونم کلی بهش  گلایه کنم و باهام زار بزنه

حتی کسی نیست ازم بپرسه چرا تنهایی

چته؟؟

نمیدونم شاید خودم خودمو انتقدر تنها کردم

دلم گرفته

خیلی زیاد

هیچ کس نیست باهام حرف بزنه

منو خیلی تنهام

تنهای تنها

دلم برای خودم تنگ شده

کاش بشه برگردم به خودم

تلخی آدمای امروزی

یه وقتایی حس میکنم امن ترین جایی که دارم  برای نوشتن همینجاست

همین جا پیش روزهای کودکی 

بیام و کلی حرف باهاش بزنم

حالا یه وقتایی کلی غر میزنم یه وقتایی کلی جیغ و خوشحالی

همیشه دوس دارم برای روزهای کودکی خبرای خوب بیارم

خبر از اینکه چقدر توی کار جدیدم موفقم

چقدر این روزا خودمم

چقدر با مهرداد میتونیم توی یه کار باهم باشیم و کلی تفاهم داشته باشیم

خیلی خوبه این روزامون

اما من الان دلم‌ گرفته

نه از کارو و نه زندگی

از اینکه این کرونا هنوز هست

از اینکه‌توی این دنیا ادم غیر از خانوادش هیچ کسیو نداره

یادمه قبلا کلی دوست و رفیق داشتم

کلی ادمایی بود که بشد باهاش حرف بزنیم

اما الان نیستن

نمیدونم ما خوب نبودیم

یا اونا خیلی خوب بودن‌که توی این مدتم بودن

کلا شرایط خیلی فرق کرده

این روزا کسی از خوشحالی کسی خوشحال نمیشه

اگه بدبخت باشی خیلیییی دوست دارن

خیلیییی

اما تا میدونن خودت راه خودتو‌پیدا کردی دیگه دوست ندارن

اون موقع تو میشی آدم بده فقط برای اینکه موفقی

شاید حسادت اینو سرمون اورده

اما حسادت به چی

به زندگی دیگران که معلوم نیست اصلا باطنش چیه

کلی دلم‌ گرفته از این‌آدما 

شاید بهتره بگم از خودم که این آدمارو یه روزایی دورم جمع میکردم

روزای کودکی 

تو و مهرداد بهترین اتفاق زندگی من هستید

چون من میتونم بیام پیشت همه حرفامو بزنم

و از این بابت خیلی راحتم

دلتنگی برای بچهای وبلاگ نویس

گاهی دوس دارم بیام و فقط به وب بچه ها سر بزنم

من هنوزم میام و همون متن های چند سال پیش رو میخونم

هیچ وقت انگار برام تکراری نمیشه

اما انگار از اون روزا هزار سال میگذره

انگار هیچ کدوم از بچها اون ادمای سابق نیستن

من هنوزم با زهرا خوشحالم

هنوزم کلی مینویسم

هنوزم با وحید و حمید کل کل میکنم

اما انگار دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست

من توی قدیم موندم یا منم مثل بقیه تغییر کردم؟

فک کنم منم تغییر کردم

منم دیگه وقت ندارم که تا ظهر بخوابم

یا کلی با دوست و رفیق اینور و اونور برم

انگار هممون توی این چند سال خیلی تغییر کردیم

اما من با تمام این تغییرا روزهای کودکی رو فراموش نکردم

هر چند وقت براش کلی داستان تعریف میکنم

کلی باهاش حرف میزنم

کلی باید با این روزای جدید من اشناشه

اما امروز دلم برای تمام بچها تنگ شد

دلم خواست برای یه روز هم که شده همه باشیم

مثل همون روزا برای هم بنویسیم و از حال هم بدونیم


دلم برای کسایی تنگ شده که کلی از هم خبر داشتیم

اما الان حتی نمیدونیم کجایی این زندگی مشغولن