دیشب حسابی خسته بودم.

اومدم برم پشت کامپیوتر دیدم حتی حوصله ی کامپیوتر رو هم ندارم ،اصلا حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم قبلش داشتم کتاب فروغ فرخزاد رو می خوندم زندگی نامه ی فروغ،از شجاعت فروغ خوشم اومد ولی ای کاش الان بود.

یکی از اشعارش رو خیلی دوست دارم و همیشه اون رو می خونم.

اون روز به داداشم گفتم منو ببر تهران.گفت:چرا تهران؟

گفتم:می خوام برم سر مزار فروغ .ازاین جواب ودرخواستم تعجب کرده بود که من یهو همچین حرفی بهش زده بودم .

کتاب فروغ رو بستم رفتم سراغ حافظ اولین صفحه رو که باز کردم الا یا ایها الساقی بود چون خیلی بهش علاقه داشتم شروع کردم خوندن بدون اینکه بدونم دارم چی می خونم !

وقتی تموم شدم زدم صفحه بعد وشعر بعدی رو که به پایان رسوندم یکم به خودم فکرکردم.

اومدم بنویسم اما چیزی به نظرم نمی اومد یا وقتی می نوشتم اون چیزی که می خواستم رو نمی تونستم درست تر بیانش کنم بعد از دو سه بار نوشتن و خط زدن اعصابم حسابی بهم ریخت.

یاد حرف وحید افتادم که بهم گفت گارسیامارکز برای نوشتن یه کتاب سیصدصفحه موقع پایان کتاب یه کامیون کاغذ چک نویس از خونشون میبرن بیرون اما ما چی؟؟؟

صدای تلوزیون بلند بود داشتن فوتبال میدیدن منم تو همون اتاق بودم یه تکه از شعرای فروغ مدام توی ذهنم بازی می کرد.

دلم می خواست الان برم و از توی کتابخونه کتاب سهراب یا گروس رو بیرون بکشم و یه تکه بخونم تا راحت بشم اما حوصله ی بلند شدن رو نداشتم حتی امشب سرم هم بقدری درد داشت .

دلم میخواست بخوابم اما مطمئن بودم که خوابم نمیبره،صدای تلوزیون هم بقدری بلند بود که حواسم رو به خودش جلب می کرد.همین طوری که نشسته بودم داشتم به گلهای قالی نگاه می کردم که یه مورچه کوچولو داشت روش راه میرفت،تمام تمرکزم روی اون مورچه بود تاحالا اینقدر به مورچه توجه نکرده بودم با خودم گفتم اینها به معنی اینه که ما هیچ وقت نمی تونیم به کارای خداوند فکر کنیم و یه لحظه یاد یکی از خطای کتاب درسیمون افتادم که نوشته بود خداوند بزرگ هیچ چیز رو بیهوده نیافریده.

کمی فکر کردم و دیدم واقعا فکر کردن سخت شده پس بهش فکر نکردم


پی نوشت:


فکر کردن تنها کاریه که می تونیم توی زندگی انجام بدیم.

نظرات 27 + ارسال نظر
mitra دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ

vaghti mese to misham faghat bayad beshinam posht komputer ...
vagarne kasi nemitoone behem nazdik beshe...

آره آجی منم دیشب حوصله هیچی رو نداشتم

mitra دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:25 ب.ظ

rasti jomle bandi hat alieeeeeeeeeeee....

afariiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiin....

مرسی عسیسم

مجتبی دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:20 ب.ظ http://www.sekonje.mihanblog.com

سلام
هوووووووووووووووووووووووووووم
بببببببببببببببببببببببببببللللللللللللللللللللللللللللللللللللههههههههههه

سلام
نووووووووووووووووووووم
نخییییییییییییییییییییییر

بنفشه دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:32 ب.ظ http://koheghaaam.blogfa.com

اره گرفتم ولی با 2 تا تجدیدی
اااه گند بزنن به هر چی درسه
من لینکت کردم
خوشحال میشم لینکم کنی دوستم

آخی اشکال نداره درست میشه عزیزم
ممنون
لینک شدی عزیزم

samin دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:38 ب.ظ http://www.ehsasokhial.mihanblog.com

سلام
با(((یک لحظه لطفا................نخند.................)))
آپم اگه دوست داشتی بیا
نظردادن فراموشت نشه که(این دفعه استثناءن) اگه بدون نظربری کرکره ی احساس وخیال ومیکشم پایین ودرشو تخته می کنم(یهو از اون فکرای عشقولانه نکنیا ...نه حالم بدجوری گرفته است ازهمون مطلبی که باهاش آپم.....
منتظرم نظرفراموش نشه خواهشا.........

سلام
الان میام

وحید سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ب.ظ http://pershin2501year.blogsky.com

سلام
ای ول آبجی خوش میاد به نکات آموزنده مو خوب گوش میدی
گابریل هم بچی خومونن ایشاله این دفعه که اومد بوشهر سیش میگم یه کتاب در مورد بیشهر و غول سفید رنگ(نیروگاه) رمان بنویسه تا شاید به کار بروبچس هم بخوره
بعدشم موقع فوتبال تو دستو پای ما نپیچ چون احتمال اینکه بالشت پرخت کنیم زیاده
فعلا..

سلام
نه بخاطری که تو متنم لازم بود یه کم به حرفات توجه کردم
ها ایشاله که اومد حتما سیش بگو
خودم فهمیدم سی همی کنج اتاق نشسته بیدم از ترس بالشتی تو
برو بسلامت

دریا سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:56 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

سلام گلم...مرسی از حضور همیشگیتون در وبلاگم....
تشکر....خوشحالم میکنین...
خیلی خوب و زیبا احساستون رو بیان کردین....آفرین...
انشالله که همیشه پر از انرژی باشین و بی حوصلگی و غمی وجود نداشته باشه.....
از خوندن نوشته اتون لذت بردم خانومی....
ولی گویا از گرفتن کارنامه خیلی راضی نبودیدا
حالا انشالله که جبران میشه
موفق باشید....

سلام
ممنون
مرسی عسیسم
نه برعکس خیلی خیلی خوشحالم واز خودم ونمره هام راضی هستم
همچنین

دریا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

سلام خانومی....
نظرهارو خوندم گویا اشتباه کردم...میبخشین...
خوب آفرین باریکلا....خدارو شکر....همینطور هم باید میشد چون مطمئنا باهوش و فعال هستید و نتیجه ی زحماتتونو گرفتید....
خوشحال شدم خانومی....
موفق باشید

سلام عسیسم
خواهش میکنم عزیزم
مرسی
همچنین

mehrnaz چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ق.ظ

سلام و صد درود به فاطی خوم
چطوریا؟؟؟؟
نامرد وب میزنی خبر هم نمیدی؟؟باشه سیت دارم
حالا اینقد التماسم نکن میببخشمت که سیم نگفتی
خب ایشالا موفق باشی رفیق

سلام
به به مهری جون
چه بکنیم دیگه
ممنون عسیسم

پرستو چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:59 ب.ظ http://www.parastohadi.blogsky.com

سلام .ممنون از لطفت فاطی جون .فکر کردن خیلی خوبه اگه وقتشو داشته باشی من اینقدر مشغلم زیاده که خیلی وقتش رو ندارم باور میکنی!!!!!!!!!!

سلام عزیزم
من خیلی وقت دارم اخه مدرسه تموم شده
ایشاله امتحانات که تموم شد بهتر میشه

پرستو چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.parastohadi.blogsky.com

منو با تقدیم به همسرم لطفا لینک کن.ممنونم. اصولا خوشم از جمله اپم بیا ،نمیاد ولی این آپم چون دربارهی بوشهریاست دوس دارم بخونی و نظرت رو بی طرف بدی اصلا فک نکن بوشهری هستی

باشه عزیزم
الان میام

سراچه خیال(سارا) چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.sarachekhial.blogfa.com

تو "آدم" و من "حوا"

سیبی در کار باشد یا نه

در آغوش تو بهشت جاریست

بوسه هایت طعم سیب میدهند

ممنون عسیسم
زیبا بود

samin چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.ehsasokhial.mihanblog.com

سلام
ممنون که به احساس وخیال سرزدید
با(((این مکالمه ای واقعی است.........)))درخدمتم آپم اگه دوست داشتین تشریف بیارین قدمتون رو تخم چشمای بنده خوشحال می شم
اگه اومدین نظردادن رو فراموش نکنید ازسایرپست هاهم درصورت تمایل دیدن بفرمایید
تو نظرسنجی هم شرکت کنید..............

سلام عسیسم
الان میام

نیایش چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ب.ظ

سلام گبیل جون
مطلب زیبایی بود مخصوصا به نکته خیلی خوبی توجه کرده بودی بی حوصلگی منم گاهی اوقات اینطوری میشم گاهی اوقات اینقدر بی حوحصله میشم که تحمل خودمم برام مشکله
خوب دیگه چه میشه کردبی حوصلگی هم جزیی از زندگی ما ادم هاست
پیروز باشی

سلام آجی جون
آره عزیزم همین طوره
همچنین
عسیسم اگه وب دارید آدرسش رو برام بزارید

....کی!!!!مو؟؟؟؟ پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:08 ب.ظ http://helyleh1.blogfa.com

سلام خوشحال که به محفل وبلاگ نویسان پیوستید و این محفل را با نور وجودتان پربارتر کردید....چیه چرا میخندی؟؟؟؟

.....کی!!!!مو؟؟؟؟

سلام
ممنون
مواصلا خنده نکردم خو

نیایش پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:09 ب.ظ

درود بر ابجی ناز خودم
یادداشت کن اون سر دنیاناکجا اباد بقیه اش رو بعد برات می گم
اخه این چه سوالیه ابجی خودت بیشتر از هر کس دیگه میدونی که من اصلا تمایلی به ساخت وبلاگ ندارم
به قول وحید مرفق ومرید باشی.بای

سلام آجی جون
ایقد آو پیچک نکن آبجی نه
همچنین
بای بای

شبنم جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام فاطی جوووووون چه طوری؟ واسه چی نگفتی وب داری؟عزیزم واقعا عالی بود.با خوندن نوشته هات واقعا یه حس خوب برام دست داد بازم میگم عالی بود؟

سلام شبنم جون
ممنون
بازم مرسی عسیسم

جای خالی جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ق.ظ http://unoman.blogfa.com

منم خیلی مورچه ها واسم جالبن

مثل خودمی

مهتاب جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ http://mahtabenoghreh.blogfa.com/

ساده ولی خیلی قشنگی
واااااااااااااااااای چقد نازنینی آجی

مرسی عسیسم
ممنون آجی جون

جای خالی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ق.ظ http://unoman.blogfa.com

انشالا موفق باشی عزیزم

همچنین عسیسم

samin یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.ehsasokhial.mihanblog.com

وای آره منم دیروزحوصله هچ چی رو نداشتم قاطی کرده بودم یه جورایی خل شده بودم وخسته ازهمه چیزحال بسیابسیارعجیبی بود درحدی که کامپیوترروروشن کردم که احساس وخیال رو از صفحه روزگارپاک کنم
خل شده بودم دیگه حتی دلم نمی خواست شکل وروی احساس وخیال رو ببینم خدا رهم کرد که سیستم بالا نیومده آدم شدم

سلام آجی جون
چرا اینقدر اعصبانی و ناراحت؟
خدارو شکر
دلت اومد احساس و خیال رو پاک کنی
حتی اگه ناراحتم بودی این کارو اصلا انجام نده عسیسم

لیندا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ق.ظ http://linda-1373.blogfa.com

سلام فاطمه جون
مرسی سرزدی به وبم
توی همین دفعه ی اولی که اومدم وبت عاشق نوشته هات شدم
خیلی قشنگن
خوشحال میشم بیشتر باهات در ارتباط باشم
با تبادل لینک موافقی؟
اگه آره که منو با در نگاه همین سایه بلینک و بگو با چه اسمی بلینکمت
فعلا بای دوست خوبم

سلام عسیسم
وظیفه بود
مرسی عسیسم
منم همینطور
باشه
بای رفیق

افسانه یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلام فاطمه جان

خوبی عزیز دل؟

از حضور گرمت در خاطرات کهنه ام سپاسگزارم

سلام
ممنون عسیسم
وظیفه بود عزیزم

حمید و پرنیان یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:07 ب.ظ http://hamideman.blogsky.com

سلااااام
کجایی پس چرا آپ نمیکنی ؟

سلااااااااام
همین جا هستم
چه بگیم والاه ایشاله بزودی آپ میکنم

هستی یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:10 ب.ظ http://parvanegi.blogsky.com

سلام فاطمه جان
ممنون از اینکه همیشه به وبلاگم سر میزنی
برات آرزوی موفقیت و سربلندی میکنم آبجی کوچولو

سلام هستی جون
وظیفه هست عسیسم
همچنین آجی جون

... دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ق.ظ

سلام فاطمه خانم
جمله بندی و درک مطالبتون عالیه
بازم برامون بگو

سلام...
ممنون
چشم

دریا دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:21 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

سلام
گلم
ممنون از حضور همیشگیتون در وبلاگم
خیلی خوشحال میشم
عزیزم
تونستید دانلود کنید؟
چون گویا کمی دانلودش مشکل داشت
الان مشکلی نداره
اگه احتمالا توی دانلودش با مشکل مواجه شدید الان میتونید و مشکلی نداره .
موفق باشین گلم

سلام آجی
وظیفه ست
نه نتونستم
الان میام
همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد